شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

ژان بودریار هم رفت.

*ژان بودریار/ Jean Baudrillardتئوریسین و متفکر فرانسوی و از غولهای پست مدرنیسم در ۷۸ سالگی درگذشت.

بودریار

*تکامل سه مرحله ای سیمولاکروم /Simulacrum(جعل یا وانموده یا تمثال) نخستین بار توسط او  مطرح شد .به عقیده بودریار در عصر پست مدرنیسم  سیمولاکروم فراواقعی شده است  ذهنیت انسان جذب شبکه دیجیتالی می گرددو اراده حاکم مدل باینری یا دیجیتالی می باشد.و حیات فرهنگی  درست نظیر  زبان که تحت کنترل گرامر است،بر پایه کدهای متنوعی استوار است.مثلن مدل های لباس و زیبایی،ویدئوهای الفیه و شلفیه،روزنامه،تلویزیون و ... .رسانه پیام است و این به معنای مرگ پیام و رسانه است.

*از نظر بودریار هر چیزی به سایبرنتیک مبدل می شود.به کدینگ دوتایی(صفر-یک)این کدینگ نه بیانگر تفاوت،بلکه بیانگرنظام حداقل تفاوت است.(آری/نه-زن/مرد-سوسیالیسم/کاپیتالیسم)

*در مقاله ای به نام "جنگ خلیج(فارس)اتفاق نیفتاده است"وی مدعی است همه چیز تصنعی  بوده و جنگی روی نداده است و فقط یک بازی ویدئویی بر پرده تلویزیون نمایان است.

*در کتاب آمریکا  واقعیات را  در آیینه عقب ماشین می بیند.واقعیاتی که در یک نقطه محو میشوند.وی آمریکا را به عنوان مرکز جهان نام می برد.پدیده ای پرآشوب،بدوی،مهیج،فراواقعی و زنده.

*از نظر بودریار فریفتگی و اغوا جریانی زنانه و مونث است.تعویق های ناتمام برای انجام عملیات جنسی  و مصنوعی بودن فریفتگی زنانه. به این ترتیب مرگ سکس اعلام می شود.

*در گفتگویی با سیلور لوترنژه،بودریار می گوید:"واقعیت به معنی وضع عینی چیزها نیست.واقعیت نقطه ای است که نظریه در آنجا هیچ کاری از پیش نمی برد"

پانوشت:

برای مطالعه بیشتر در باب آثار بودریار مراجعه کنید به:

1-حقیقت و زیبایی/بابک احمدی/نشر مرکز
2-پست مدرنیسم/تالیف جیمز پاول-ترجمه حسینعلی نوذری/موسسه نظر
3-فوکو را فراموش کن،بودریار را فراموش کن/ترجمه:پیام یزدانجو/نشر مرکز
4-در سایه اکثریت های خاموش/ژان بودریار/ترجمه :پیام یزدانجو/نشر مرکز
5-آمریکا/ژان بودریار/ترجمه عرفان ثابتی/ققنوس
6-مجله گلستانه،شماره 62-بهمن 1383/ مقاله سیمولاکروم-نوشته علی اصغر قره باغی

 

چهره های محبوب من:جورجو دی کی ریکو

جورجو دی کی ریکو/Giorgio de Chirico

*این هنرمند نامدار ایتالیایی در 1888 در آتن یونان از خانواده ای ایتالیایی متولد شد و در همین شهر و سپس فلورانس و مونیخ به مطالعه و تحصیل هنر پرداخت.در مونیخ بود که وی تحت تاثیر افکار فردریش ویلهلم نیچه(۱۸۴۴-۱۹۰۰) فیلسوف آلمانی و آرنلد باکلین هنرمند سمبولیست قرار گرفت.

The Disquieting Muses
در 1910 دی کیریکو با پابلو پیکاسو نقاش نامدار اسپانیایی ،در پاریس آشنا شد و از دوستان گیوم آپولینر(1880-1918)،شاعر و ناقد ادبی نامدار فرانسوی و رهبر  آوان گارد هنری آن سالها قرار گرفت.در پاریس بود که کی ریکو نخستین آثار برجسته اش را خلق کرد،تصاویری که رویا گونه بوده و شهرها را بیابان وار به تصویر می کشیدند همچون  برج بزرگ(1913)،غرامت طالع بین(1913)و نیز ترکیب بندی های فانتزی و رمز آلودی چون پرتره خبررسان آپولینر(1914)، آواز عشق(1914).

Love Song
در 1917 در بیمارستان نظامی فرارا وی با کارلو کارا(1881-1966)-که از قضا نقاش هم بود- ملاقات کرد. این ملاقات سبب شکل گیری سبکی در نقاشی شد که اصطلاحن متافیزیکی(Metaphysical painting )نام گرفت،جنبشی که هر چند عمری کوتاه داشت ،اما از  مهمترین و اصیلترین جنبشهای هنر ایتالیایی در قرن بیستم بودو بر روی آثار نقاشان سوررئالیستی نظیر رنه مگریت(1898-1967)،ایو تانگی (۱۹۰۰-۱۹۵۵)و سالوادر دالی(۱۹۰۴-۱۹۸۹) تاثیر بسیاری گذاشت و تمامی آنها استادی کی ریکو را تصدیق کردند.

اما از اوایل دهه 1930 کی ریکو با توجه به علایق سرشارش به باستان شناسی و تاریخ به نوعی عنر قراردادی و نئوباروک و نقاشی اسبها،طبیعت بی جان و پرتره روی آورد و تمامی دستاوردهای هنری پیشین خویش را نفی کرد و به کار آکادمیک روی آورد که این امر سبب رنجش سوررئالیستها از وی شد.
وی در عرصه نویسندگی دو اثر به نامهای Hebdomeros و اتوبیوگرافی شخصییش به نام Memorie della mia vita  را به جای گذاشت .کی ریکو در 1978 در 90 سالگی درگذشت.

Portrait prémonitoire de Guillaume Apollinaire

**نقاشی کی ریکو نوعی حس نوستالژیک و غریب به من می دهد.ترکیب حیرت انگیز ناخودآگاه و رمز و تلفیق بانوعی خردگرایی و آگاهی که علامت مشخص آن ترکیبات رنگ زرد است ،سایه های بلند و سکوت و متروک بودن مکان و توقف زمان.پرتره ای که از نابغه بزرگ آپولینر آفریده و او را در سیمای رومی وار و غریب به تصویر کشیده گیرایی خاص و عجیبی دارد.سوژه ای که از 2000 سال پیش در هیات آپولینر بازگشته و البته با عینک آفتابی.معماری رم و یونان و فضای متروک کنونی آنها و وزش باد  در تصاویر مربوط به شهرها ،میوزهای(الهه) سرگردان و مضطرب ،ملاقات با قهرمانان اساطیری و البته ترکیب ناهمگون  خلسه وار و در عین حال تعدیل عجیب اشیاء راه را برای  آنچه که رئالیسم جادویی خوانده شد ،به خوبی گشود.

تئوری توطئه

درباره توهم توطئه

اشاره:
مهران معمارزاده در وبلاگش به  گفتاری از  حسن بلخاری اشاره کرده بود.جناب دکتر بلخاری طبق معمول  تمام  معمول  قسمت عمده کلامش را به مسئله نفوذ یهودیان اختصاص داده بود.اما اینبار حیرت انگیز ترین و در عین حال پارودیک ترین بخش را می توان در گفتار ایشان دید.آقای بلخاری این بار هاچ زنبور عسل  و میکی موس و دامبو فیل پرنده را از مصادیق بارز سلطه صهیونیسم بین المللی و البته متعاقب آن سیستم یهودی جهانی دانسته بودند.می توانید این افاضات را  اینجا  بخوانید.
تا آنجایی که من در ذهن دارم ،کارتن هاچ زنبور عسل نه یک توطئه صهیونیستی آمریکایی ،بلکه در رده همان انیمیشن های کارتنی ارزان قیمتی بود که رادیو وتلویزیون ایران در سالهای دهه 80 میلادی(و 60 خورشیدی) از کشورهای آسیای شرق و نیز بلوک شرق اروپا خریداری می کرد.نسل ما- یعنی آنهایی که الان بیست و پنج -شش سال دارند -عمدتن در حسرت دیدن  یک فیلم انیمیشنی  متعلق به اروپای غرب(آمریکا پیشکش) بودیم.و من به یاد ندارم که هاچ   محصول کمپانی -به قول بلخاری- صیونیستی والت دیسنی ،بلکه محصول ژاپن بود.
غرض اما بحث گسترده تری است.اصولن پدیده هایی همچون دخالت دستهای پنهان ،زیر سئوال بردن هولوکاست، سیستم بهایی و صیونیستی و اخیرن توطئه  کابالا و در یک کلام ترس از دیگری که گاهی به صورت نوعی علاقه هیجانی و حتی شهوانی-عصبی  در می آید و در تار و پود فکری بسیاری رسوب کرده، همان بحث کلی و انتزاعی تئوری توطئه یا دائی جان ناپلئونیسم است.این مبحث به گونه ای در ناخودآگاه جمعی ایرانیان فرورفته و نهادینه شده که به نظر می رسد رفته رفته به یک بیماری ارثی مبدل شده و حتی روی خصلت های ژنی نیز موثر بوده است.بدبینی دیگری ، ترس از دیگری و ترس از بیگانه را می توان به صورت نفرتی کشنده  حتی بین خود ایرانیان ملاحظه کرد.
بزرگترین روشنفکران و نویسندگان ما نیز از این قاعده بی نصیب نبوده اند.تئوریهایی چون غربزدگی،فراماسونری،حکومت جهانی صهیونیسم ،آمریکو فوبیا و هزاران مورد دیگر را می توان در فضای روشنفکران سیاسی هم دید.
کتاب جستارهای تئوری توطئه در میان ایرانیان از معدود-و شاید تنها-آثاری است که در زمینه موشکافی  پدیده تئوری توطئه به رشته تحریر در آمده است.کتاب البته فقط یکبار در 1382 توسط نشر نی چاپ شد و شامل تر جمه مقالاتی از  احمد اشرف،یرواند آبراهامیان و محمد علی همایون کاتوزیان می باشد.با توجه به اینکه این کتاب تقریبن نایاب است ، سعی کردم بخشی از آن را که به بحث مربوط باشد اینجا ذکر کنم:

 بخشی از کتاب:

فصل توهم توطئه/بخش  مثلث جهانی توطئه-تالیف احمد اشرف ۱ / ترجمه:محمد ابراهیم فتاحی:

در شالوده فکر ایرانی،مراکز پنهان فراماسونری،بهایی و یهود،شبکه در هم تنیده ای را تشکیل داده اند که سیر حوادث و مشی تاریخ معاصر و شخصیتهای پرنفوذ جهان را همچون عروسکان خیمه شب بازی از پشت پرده هدایت می کند.از اردوگاه سوسیالیسم گرفته تا جهان سرمایه داری،از شرق تا غرب عالم ،از ابر قدرتها و کشورهای پیشرفته تا کشورهای در حال رشد،جملگی گوش به فرمان این دستگاه پرقدرت اهریمنی دارند.با اینکه مثلث توطئه در میان  قشرها و گروههای گوناگون محبوبیت دارد،لکن گروههای متعصب و سنت گرای مذهبی و نیز میهن پرستان افراطی  به نقش پشت پرده این تثلیث نامقدس ایمان و اعتقاد عمیق دارند.یکی از تجلیات این تصور در روزهای نخست انقلاب(1979)،اعلام تاسیس تشکیلاتی بود به نام "سازمان ضد فراماسونری ،ضد صیونیست،ضد بهاییت"بر دیوارهای شهر تهران .محافل آگاه تاسیس  این سازمان را به ابتکار یکی از مبشران نظریه غربزدگی(طرفدار هیدگر)  ۲ و به دست یکی از روحانیون فعال آن زمان می دانستند.
با اینکه امیر اسدالله علم از نادر رجال پهلوی بود که به توهم توطئه باور نداشت و از دیدگاه منطقی به مسائل و رویدادها نگاه می کرد،ولی نقش مراکز بهایی و فراماسونری و یهود را در برخی توطئه ها دخیل می دانست و به شاه توصیه می کرد که:(مگر ممکن است اشخاصی فراماسون باشند،انترناسیونال باشند،عضو سیا باشند،بهایی باشند و باز هم علاقه مند به کشور؟)
در  این میان  فراماسونها بیش  از دو گروه دیگر درگیر انواع توطئه ها دسیسه پردازی ها و توهم توطئه بوده اند.کمتر ایرانی را می توان یافت که نسبت به فراماسون ها ظنین نباشد.امیر اسدالله علم ،که خود در توطئه پردازی علیه فراماسونها شرکت داشته و در انتشار اسناد جواهری(که بعد از مرگش در اختیار ساواک قرار گرفت) به وسیله اسماعیل رائین ۳  موثر بوده است،درخاطرات خود به سوء ظن شدید شاه و همسرش نسبت یه فراماسونها اشاره می کند.از جمله از قول فرح پهلوی می گوید:(کتابی راجع به فراماسونری در ایران انتشار یافته که در آن همه رجال غیراز تو (علم) در عداد آنها قرار گرفته اند.من جمله نخست وزیر( هویدا)،رئیس سنا (شریف امامی)،مدیر عامل شرکت نفت( اقبال) و رئیس مجلس(ریاضی) و تقریبن همه و همه.یا باید فراماسونری را بپذیریم،یا اگر می گوییم بد است و فراماسونری عامل اجرایی سیاست خارجی  است،لااقل این افراد پی کار خودشان بروند.)...
فراماسونها را گروههای دیگر ،از ملیون افراطی گرفته تا سازمانهای مذهبی،ساواک و سازمانهای اطلاعاتی ،از جرثومه های توطئه گری و پنهان کاری و خیانت و خباثت می پندارند.با آنکه فراماسونها به سبب مخفی کاری در همه کشورها مورد سوء ظن مردم ،به خصوص گروههای افراطی چپ و راست هستند(چنان که در آلمان نازی و کشورهای سوسیالیستی آنها را نابود کردند)،اما افسانه هایی که ایرانیان درباره قدرت و عظمت فراماسونها پرداخته اند در هیچ کجای دنیا همتا ندارد...البته توطئه پردازی های سازمان امنیت را نباید دست کم گرفت که هم به میل خود و هم به پیروی از نیات شاه و برخی مقامات ،مانند علم،در تبلیغ علیه فراماسونری سهم عمد داشت.یکی از هدفهای عمده این کار ،لجن مال کردن تمام رجال کشور برای تحقیر آنها و مهار کردن آنها بود.در مواردی نیز هدف بدنام کردن مخالفان شاه بود،ازجمله اتهام بی مورد فراماسونری به دکتر محمد مصدق..
یکی از مضامین محبوب تئوری توطئه میان  ایرانیان ،مشارکت یهودیان و صیونیستها در دسیسه های ضد ایرانی است.گاهی توطئه پردازان در نمایش توطئه ،نقشی برای یک پرسوناژ یهودی در نظر می گیرند،همچون نقش "نبات جهود"در طرح توطئه وبرکناری و قتل امیر کبیر.

اما توطئه بین المللی یهود برای سلطه برجهان به "پروتکل بزرگان یهود" ۴ نسبت داده می شود،سندی که در اصل از سوی پلیس مخفی روسیه تزاری جعل شد،ولی هنوز در ایران و خاورمیانه به عنوان سندی اصیل مورد استناد است.بر اساس یکی از مضامین توطئه ،نظام شاهنشاهی سرسپرده صهیونیسم بوده و ساواک شعبه ای از موساد به شمار می رفت و سربازانی که فاجعه موسوم به "جمعه سیاه "( 8 سپتامبر 1978) را آفریدند،همه اسرائیلی بودند.لکن با اینکه ایران با اسرائیل  روابط سیاسی داشت و نفت اسرائیل را تامین می کرد و تا مدتی مشاورین اسرائیلی در ساواک کار می کردند،محمد رضا شاه به اسرائیل و مراکز یهودی آمریکا سوء ظن داشت و حتی منع فروش سلاحهای پیشرفته به ایران را ناشی از اقدامات آنها می دانست.حتی بسیاری از سلطنت طلبان براین باور بودند که سازمان موساد در انقلاب اسلامی 1979 دست داشت تا تنها رقیب نیرومند خود در منطقه را ازمیان بردارد و یک نظام وابسته و آسیب پذیر به جای آن بنشاند.
متاسفانه محافل ایرانی علاقه و توجه لازم به بررسی و شناخت سیاست اسرائیل را  ندارند.اسرائیل تا سال 1982 به پیروی از اصول سیاست خارجی بن گوریون۵،ایران را همراه ترکیه و حبشه(با هرگونه نظام سیاسی) دوست اسرائیل می دانست و عراق را دشمن اصلی.بنابراین طبیعی بود که در اوایل جنگ ایران و عراق مایل به کمک به ایران باشد و در ماجرای ایران-کنترا وارد شود.اما در جریان مبارزه شیعیان لبنان و راندن آمریکا و اسرائیل از بیروت،رفته رفته شیعیان و ایران به عنوان دشمن اصلی اسرائیل دانسته شدند.از مسائل جالب توجه آنکه این تغییر دیدگاه در میان روشنفکران و حزب کارگر به سرعت رواج گرفت،در حالی که تحول در دیدگاه عناصر محافظه کار و امنیتی اسرائیل در جبهه گیری علیه ایران به کندی صورت گرفت.اگر تا اوایل دهه 1980 حدود 90 درصد اسرائیلی ها طرفدار ایران بودند،در اوایل دهه 1990 این نسبت به کمتر از 10 درصد کاهش یافت و در حال حاضر شاید به چند درصد تنزل کرده باشد.این دگرگونی به محافل یهودیان آمریکا نیز سرایت کرد.
 

پانوشت ها:

1-پروفسور احمد اشرف در دانشگاههای پنسیلوانیا،پرینستن و تهران تدریس کرده است.از آثار او می توان:موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران(1980) را نام برد.موضوعات مطرح شده در آثار ایشان عبارتند از:سنت و مدرنیته،هویت ملی ایرانیان،سلسله مراتب اجتماعی در ایران و ... .

2-منظور دکتر اشرف در اینجا کسی نیست جز شیخنا حضرت استاداحمد فردید(1910-1994) که بیشتر مایل بود خود را به عنوان یک هیدگر  اسلامی علم کند.ایشان همچنین تمایل داشت خود را یک فیلسوف شفاهی بنامد،چرا که حتی زحمت نوشت یک اثر مکتوب را به خود نمی داد.در زمانی که فردید تز خطرناک  به اصطلاح غربزدگی را علم کرد ،بسیار هواخواه او شدند از عبدالکریم سروش بگیرید تا جلال آل احمد و اخیرن امثال بلخاری و رحیم پور ازغدی نیز به نحوی دنباله رو همان نظرات هستند.. دکتر داریوش آشوری که ابتدا از هواخواهان و سپس منتقدین فردید شد ،در متنی به نام اسطوره  فلسفه در میانِ ما(بازدیدى از احمدِ فردید و نظریّه غر بزدگی) به خوبی نظرات هذیانی فردید را شرح می دهد.متن این کتابچه را از اینجا بگیرید.

*مارتین هیدگر(1889-1976)فیلسوف آلمانی  که عقایدی پیچیده و عمیق در مورد وجود و هستی شناخت دارد و از سردمداران اگزیستانسیالیسم و هرمنوتیک جدید به شمار می رود.از آثار او هستی و زمان ، سرچشمه اثر هنری و ... قابل ذکرند.
بحث پیرامون نظریات هایدگر از جنبه دیگری جنجال برانگیز بوده است و آن زمانی بود که یکی از شاگردان وی به نام ویکتور فاریاس با انتشار کتابی به نام "هیدگر و نازیسم" با ارائه اسنادی از حمایت هایدگر از نازیها و یهودستیزی او پرده برداشت.این کتاب آغاز گر بحث جنجال برانگیزی در میان متفکر اروپایی بود.گروهی به رهبری دریدا و لویناس معتقد بودند که عقاید سیاسی هایدگر در دهه 1930 هیچ ربطی به اندیشه فلسفی او ندارد و دسته دیگری چون یورگن هابرماس  هم بر این نظر بودند که هایدگر به طور علنی از برنامه های نازیها  در سرکوب آزادی ها دفاع کرده و هرگز به طور آشکار گسست خود را از نازیها و ایدئولوژی آنها ،حتی پس از 1945 اعلام نکرده است.

3-اسماعیل رائین کتابی به نام "فراموشخانه و فراماسونری در ایران" نوشت که در آن آداب و رسوم لژهای فراماسونری و نحوه عضوگیری آنها  با تمام جزئیات شرح داده شده است.اما هیچ کس  در آن زمان از خود نپرسید که به راستی جناب رائین چگونه به مخفیانه ترین روشهای فراماسونرها به راحتی  پی برده و آن را در کتابی با این تیراژ به چاپ رسانده است.هرچند بعدها معلوم شد که حاصل کار رائین چیزی بیش از سند سازی نبوده است.با خواندن متن این کتاب می توان به داستان پردازی موجود درآن به راحتی پی برد.

 4-متن این پروتکلها که  در تیراژ گسترده در ایران و کشورهای اسلامی چاپ شده ،آن قدر تمسخر آمیز است که حتی انسانی بابهره هوشی پایین هم  به سهولت  متوجه جعلی بودن آن می شود.حتی مورخان درون سیستم نظیر عبدالله شهبازی هم که در یهود ستیزی تخصص دارند  ،جعلی بودن این پروتکلها را تایید کرده اند.در بخشهایی از کتاب دستورالعملهایی برای علمای یهودی ذکر شده تا بوسیله آن غیر یهودیان را فریب دهند از جمله:

"ترویج ایده های به اندازه کافی پیچیده به منظور از بین بردن اعتقادات همانند اشاعه داروینیسم، مارکسیسم، نیچه ایسم(؟!!)، لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، آنارشیسم و یوتوپیایسم  "؟؟!!
"مصرف الکل و الکلیسم "
"حق رای دادن "
"پ ورنوگرافی"
 
5-داوید بنگوریون (1886-1973)نخست وزیر اسرائیل در سالهای 1948 تا 1953 و 1955 تا  1963 .وی به معمار و مهندس اسرائیل معروف است.

و اسکار به مارتی می رسد(برندگان جوایز اسکار ۲۰۰۷)


*شب گذشته مراسم هفتاد و نهمین دوره اعطای جوایز اسکار در کداک تیه تر هالیوود برگزار شد.مجری مراسم خانم الن دوجنرس بود.

الن دوجنرس


*در اویل دهه نود مارتین اسکورسیزی در مصاحبه ای گفته بود " می خواهم مثل جان فورد باشم.4 اسکار بگیرم ولی فیلم خودم را بسازم. از دیدمن جوایز اسکار یک مراسم آیینی است."


*شب گذشته شب مارتی بود. جان سپرده/رفتگان(The Departed)نه تنها طلسم اسکار نگرفتن او را شکست ؛بلکه جوایز بهترین فیلم،فیلمنامه اقتباسی و تدوین را هم گرفت.


*این نخستین جایزه اسکار مارتین اسکورسیزی پس از 5 نامزدی ناکام بود.آخرین بار وی برای هوانورد(که فیلم متوسطی بود)نامزد شد.دوستان صمیمی اسکورسیزی یعنی کاپولا،اسپیلبرگ و لوکاس ،اسکار را به مارتی اعطا کردند.وی از کسانی که این آرزو را برای او داشتند تشکر کرد.

از راست به چپ:اسپیلبرگ ،لوکاس و کاپولا در کنار اسکورسیزی
*جان سپرده درامی پیچیده و پسامدرن  است.درگیری گنگهای بوستون و پلیس ایالتی ماساچوست. حاصل کار  به نظر من به بهترین فیلم مارتین اسکورسیسی -حداقل در یک دهه گذشته-  است.


*تلما شونمیکر یار غار اسکورسیزی ،سومین اسکار تدوین را گرفت و در کنار دیگر تدوینگران سه اسکاره نظیردانیل مندل و مایکل کان جای گرفت.

تلما شونمیکر
*بابل ناکام بزرگ اسکار 2007 بود.از 7 نامزدی تنها یک اسکار  برای موسیقی متن فیلم(گوستاوو سانتائوللا)سانتائوللا پار سال هم برای کوهستان بروکبک برنده شد.

سانتائوللا
*شکست بابل  و نتایج چند سال اخیر ثابت کرد که نامزدی زیاد ،هیچ تضمینی برای برد فیلم نیست و اعتبار این قول نانوشته را به زیر سئوال برد و همین غیر قابل پیش بینی بودن است که اسکار را از کن و دیگر فستیوال ها جذاب تر کرده است.
*فارست ویتاکر به خاطر بازی در آخرین شاه اسکاتلند ،بهترین بازیگر مرد سال شد.وی بازیگر بسیار با استعداد و قدرتمندی است.کسانی که آثاری چون برد و گوست داگ را دیده باشند با من هم نظر هستند.بازی درخشانش در نقش ژنرال ایدی امین دیکتاتور پیشین اوگاندا،وی را به بی رقیب ترین بازیگر امسال بدل کرد.بد نیست بدانید این ژنرال ایدی امین ،آدمخوار هم بود و وزیر خارجه اش را طبخ کرد.

فارست ویتاکر
*هلن میرن هم دیگر بازیگر بی رقیب امسال بود.او هم برای ایفای نقش یک شخصیت حقیقی(ملکه الیزابت دوم ) برنده  بهترین بازیگر زن سال شد.

فیلیپ سیمور هافمن و هلن میرن
*برنده شدن آلن آرکین برای بهترین هنرپیشه نقش مکمل اتفاق دلپذیری بود.حضورش در نقش پدر بزرگ ابیگیل برسلین درکمدی کم هزینه  خانم سان شاین کوچولو(یا خورشید خانم کوچولو) نشان داد که او بازیگر بزرگی است.این سومین باری بود که آرکین نامزد این جایزه شد.بار اول در 1966 برای "روسها دارن می آن "و بار دوم  در سال 1968 برای فیلم  "دل تنها شکار می کند".

از چپ به راست:آلن آرکین،هلن میرن،جنیفر هادسن و فارست ویتاکر
*هزار توی پن علی رغم خارجی زبان بودنش کولاک کرد:3 اسکار برای طراحی صحنه ،گریم و فیلمبرداری.این فانتزی جذاب که داستانش در زمان حکومت فرانکو رخ می دهد البته جایزه مهم بهترین فیلم خارجی را به زندگی دیگران(محصول آلمان )باخت.زندگی دیگران روابط یک زوج  را در زمان حکومت کمونیستی آلمان شرقی در دهه 1980 بازگو می کند.
*از نکات جالب دیگر حضور آل گور (معاون سابق بیل کلینتن) در مراسم امسال بودکه در کنار برندگان جایزه بهترین فیلم مستند،  در مورد گرم شدن کره زمین به سخنرانی پرداخت.

آل گور و گوگنهایم
*تقدیر از استاد انیو موریکونه از نکات بسیار جالب اسکار هفتاد و نهم بود.و جذاب تر آنکه کلینت ایستوود  کار معرفی موریکونه را بر عهده داشت.وی پس از الکس نورث، دومین آهنگساز فیلمی است که جایزه یک عمر فعالیت هنری را می گیرد.هیچ عاشق سینمایی نیست که موسیقی شاهکارهایی چون روزی روزگاری در غرب،روزهای بهشتی،روزی روزگاری در آمریکا،نبرد الجزیره و دهها اثر دیگر را فراموش کند.50 سال کار و ساخت 500حدود  موسیقی برای سینما و تلویزیون.تشخص قدرتمند موسیقی موریکونه به خوبی در آثارسرجیو  لئونه،پیر پائولو پازولینی،جوزپه تورناتوره،برناردو برتولوچی،رولند جافی،بری لوینسون،فدریکو فلینی ،ساموئل فولر،رومن پولانسکی و ....  بی نظیر است.

ایستوود و موریکونه
 
اسامی برندگان:

*بهترین فیلم:جان سپرده/رفتگان(تهیه کننده:گراهام کینگ)

*کارگردانی:مارتین اسکورسیزی برای جان سپرده

*بازیگر مرد:فارست ویتاکر در آخرین پادشاه اسکاتلند

 *بازیگر زن:هلن میرن در ملکه

*بازیگر مرد مکمل:آلن آرکین در خانم سان شاین کوچولو

*بازیگر زن مکمل:جنیفر هادسن در دختران رویا

*فیلمنامه اقتباسی:ویلیام موناهان برای جان سپرده

*فیلمنامه اوریژینال:مایکل آرنت برای خانم سان شاین کوچولو

*فیلمبرداری:گیلرمو ناوارو برای هزارتوی پن

*تدوین:تلما شونمیکر برای جان سپرده

 *موسیقی:گوستاوو سانتائوللا برای بابل

*آواز :"می خواهم بیدار شوم" از فیلم یک حقیقت ناخوشایند/موسیقی و شعر:ملیسا اتریج

*طراحی صحنه:یوجینو کابالرو برای هزارتوی پن

*طراحی لباس:میله نا کانونرو برای ماری آنتوانت

*صدا:مایکل مینکلر و باب بیمر برای دختران رویا

*تدوین صدا:آلن رابرت موری برای نامه هایی از ایووجیما

*جلوه های تصویری :جان نول،هال هیکل و چارلز گیبسون برای دزد دریایی کارائیب2

*گریم:دیوید مرتی و مونتسه ریبه برای هزارتوی پن

*فیلم انیمیشن:خوش قدم

 *فیلم مستند بلند:یک حقیقت ناخوشایند

*فیلم خارجی زبان:زندگی دیگران/محصول آلمان-کارگردان:فلورین هنکل فن دونسمارت

*جایزه یک عمر فعالیت هنری:انیو موریکونه