شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

دورگه ای به نام اریک دیگر نیست

خبر تلخ بود و متاسفانه حقیقت داشت.اریک صاحب وبلاگ ماجراهای یک دورگه عجیب چند روز پیش در اثر تصادف فوت کرد .این اولین باری است که یک دوست وبلاگی را از دست می دهم.کاری از دستم بر نمی آید جز ابراز تاسف ...روانت شاد اریک تلخ اندیش بذله گو

از زاغه سگ میلیونر تا داچ شولتز

*زاغه سگ میلیونر ،8 جایزه اسکار گرفت.برخوردها در مورد زاغه سگ متفاوت بوده،بعضی آن را شاهکاری درخشان از نور و رنگ و احساس دیده اند و برخی هم یک اپرای گدایان بالیوودی ، یا یک فیلم هندی خوش آب و رنگ ...در هر حال اسکار هشتاد و یکم  یعنی زاغه سگ میلیونر.رای من بنجامین باتن یا میلک بود،شما ؟  

 

 

           

*دنی بویل که اسکار کارگردانی را برای زاغه سگ میلیونر گرفت  ،با فیلم درخشان قطار بازی /trainspotting نشان داد که کارگردان خوبی است،هرچند ساحل(1999) علی رغم تصاویر خیره کننده اش شکستی تمام عیار بود و بویل را تا مرز فراموشی و اغمای کامل برد ،اما ظاهرن زاغه سگ به داد او رسید.عکس العمل بویل هنگام گرفتن اسکار کارگردانی جالب بود.شخصن امیدوار بودم دیوید فینچر یا گاس ون زنت برنده شوند، که نشدند.   

 

 

                   دنی بویل

*شان پن برای نقش هاروی میلک ،اولین سیاستمدار علنن  گ ی و طرفدار حقوق هم جنس گرایان ، در فیلم میلک/Milkبهترین بازیگر مرد شد.فیلم را گاس ون زنت ساخته که به جز چند بار جاده خاکی که رفته -مثلن بازسازی افتضاح روانی هیچکاک-میتوان او را یک مولف دانست.میلک جایزه بهترین فیلمنامه را هم گرفت.در این رشته هم من امیدوار بودم میکی رورک برنده شود.واقعن بازیگر بی نظیری است.           

         از راست به چپ:پنه لوپ کروز،شان پن و کیت وینزلت

 

*کیت وینزلت در فیلم کتابخوان نقش یک نگهبان نازی را خوب بازی کرده،،هرچند در فیلم جاده رولوشنری/انقلابی بازی قویتری داشت.در هر حال اسکار را برای کتابخوان گرفت.ولی بازی مریل استریپ در تردید/Doubt به نظر من کلاسیک می شود.   

*هیث لجر مرحوم بعد از پیتر فینچ(برای فیلم شبکه) دومین بازیگری است که بعد از مرگش اسکار می گیرد ، روح سرگردان ژوکر پرسه زنان شاهد پیروزی است.رای من همین جناب لجر است بدون بحث. 

   

              لجر

 

*بنجمین باتن متاسفانه ناکام امسال بود.3 جایزه فنی فقط... 

*امسال فیلمهای خوب زیاد بودند:فراست/نیکسون که به نظر من بهترین فیلمی است که ران هاورد تا حالا ساخته،همین طور کشتی گیر  از آرونفسکی و البته مسیر انقلابی (سام مندز)و شوالیه تاریکی و ... این امیدوار کننده است.... 

*اسامی کامل نامزدها و برنده ها در این لینک ...


پی نوشت :

*راستش حق با زیر زمین است،آلبوم آخر نیک کیو یعنی Dig Lazarus Dig یک شاهکار است،این روزها کم گیر می آید که آلبومی چندتا hit بی نظیر داشته باشد ولی این آلبوم دارد...مثلن Hold On To Yourself یا Midnight Man یا  Lie Down Here & Be My Girl و همین طور Jesus Of The Moon ...زنده باد نیک کیو و بد سیدز... 

*انتخاب اوباما؟؟ .... 

*داچ شولتز یکی از گانگسترهای معروف و بیرحم دهه های 20 و 30 بود که قبل از رسیدن به چهل سالگی توسط بروبچ دیگه ی مافیا به قتل می رسد...شولتز از شخصیتهای  داستان  لارنس داکتروف یعنی بیلی باتگیت است،فیلمی هم رابرت بنتون از روی آن ساخته که تنها فیلم واقعن ماندگار بنتون است...داستین هافمن واقعن در این فیلم یک هیولاست...بگذریم آقای شولتز همان کسی بود که با مایر لانسکی و بن باگزی سیگل رفیق بود و در دارودسته موسوم به کوزاکوشر یار غار آنها...از بین این سه تا مایر لانسکی از نظر سن و سال بزرگنر از بقیه بود و عاقل تر و به همین خاطر سی سالی هم دیرتر مرد...می گویند او الهام بخش پوزو و کاپولا برای خلق شخصیت هایمن راث در پدرخوانده 2 بوده که لی استراسبرگ هم نقشش را عالی بازی کرد...در هر حال آقای شولتز وقتی به این نتیجه می رسد که  بهتر است یک مقام عالیرتبه قضایی که موی دماغش شده را  از سر راه بردارد ،از سوی مافیا خطرناک تشخیص داده شده و بعد از اینکه نصیحت مافیا را نمی پذیرد ،سوراخ سوراخ می شود....وقتی که روی تخت بیمارستان مشغول جان دادن است گویا به صورت ناخودآگاه تکیه کلامهایی به صورت هذیان به هم می بافد که بعدن بدل به جمله قصار می شوند و الهام بخش ویلیام باروز  نویسنده معروف بیت جنریشن در نگارش یکی از آثار معروفش به نام آخرین جملات داچ شولتز ...   

 

                      داچ شولتز در اوج

 

              داچ شولتز در حال مرگ

 

خود باروز در مصاحبه ای این قضیه را تعریف کرده:
"... چیزی درباره «آخرین جملات داچ شولتز» نمی دانی؟ معلوم است که نمی دانی. یک میرزا بنویس کنار تختش در بیمارستان نشانده بودند تا هر چه می گوید، یادداشت  کند. پلیس هایی  آنجا بودند و ازش سؤال می کردند، برایش ساندویچ می خریدند. این جریان ۲۴ ساعت ادامه داشت و او چیزهایی می گفت تو این مایه ها:«پسری که تمام عمرش واسه هیچ لگوری ای، اشک نریخت و تو لب نرفت» و پلیس ها می گفتند:«دست بردار، این چیزها چیه که می گی، کی بهت شلیک کرد؟» محشره. گرتروداستاین اعتراف کرد که به پای او نمی رسد. ..."(نقل از روزنامه همشهری 31 شهریور 82 مطلب گفتگوی دسته جمعی با مرگ)....این همه را گفتم فقط به خاطر اینکه به نظرم جالب بود... 

*به روانشناسی تکاملی علاقه پیدا کرده ایم ...جالب است... 

*سو لانگ...