شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

توقف شاعر آمریکاییِ راک در ایستگاه فرشته مرگ

حامد عزیزیان


اشاره:لوئیس آلن رید ترانه سرا،خواننده و نوازنده آمریکایی چندی پیش درگذشت.این نوشتار مروری است بر زندگی و کار او که چندی پیش در پرونده موسیقی مجله گلستانه(شماره 127)به چاپ رسید.

«جهان ترانه سرا و شاعری بس  توانا را از دست داد و من رفیقِ مدرسه ایم را»-جان کیل
«او یک استاد بود»-دیوید بووی
«از شنیدن خبر درگذشت لو رید بسیار متأثر شدم .این یک شوک بود.»-کیم گوردون،از اعضای گروه سونیک یوث


این ها بخشی از واکنش های بزرگان موسیقی به مرگ شمایل جسور موسیقی راک بودند.لو رید در بیست و هفتم اکتبر 2013 در سن هفتادو یک سالگی  در لانگ آیلند نیویورک درگذشت.
آخرین بار چهره فرتوت و ناتوان لو رید را در اجرای مشترک او با گروه متالیکا در شو تلویزیونی جولز هالند دیدم. پیرمرد سعی می کرد جسارت و هیجان جوانی اش را حفظ کند و در انتهای اجرای ترانه Iced Honey  از آلبوم Lulu   مضراب گیتارش را به گوشه ای پرتاب کرد.اگر این تصویر را به ویدیویی که دارن آرونفسکی برای ترانه The View  ساخته بود و در آن به نماهای درشت  و سیاه و سفید لو رید تأکید می کرد پیوند بزنیم، پازل تصویر پایانی این شاعر ناب راک تکمیل می شود.
در اجرای مشترک لو رید و متالیکا در کنسرت بیست و پنجمین سالگردِ تأسیس تالار افتخارات راک ان رول که خیلی ها را شگفت زده کرد،خوشامد گویی جیمز هتفیلد در حقیقت خاطر نشان کردن اهمیت جایگاه لو رید در پانتئون راک بود و خود اجرا نیز ذوق زدگی متالیکا از حضور این آواتار فرهنگی را به نمایش می گذاشت.

هیجده-نوزده سالم بود که دو ترانه Waiting for The Man و Heroinاز گروه ولوت آندرگراوند راشنیدم.طبیعتاً انتظار قسمت کردن  لذت و حیرت ناشی از کشف این نوع خاص موسیقی راک با دیگران آن هم در دورانی که معنای موسیقی راک مترادف با پینک فلوید و متالیکا بود-و شاید هنوز هم باشد-کاری اگر نه ابلهانه بلکه شاید بیهوده می نمود.با هر مصیبتی بود آلبوم ولوت آندرگراوند و نیکو (1967)را با سرعت اینترنت فوق لاکپشتی آن زمان گرفتم.نتیجه شگفتی محض،ادراک چیزی بس متفاوت و هولناک بود:صدای لرزان لو رید ،نوازندگی آشنایی زدا،طرح جلدی عجیب که تصویری از یک موز رسیده به قلم اندی وارهل بود و قطاری از اشعار ساختارگریز آلبومی دوجنسی را شکل می دادند .چطور می شود یک آلبوم اینقدر شاهکار باشد؟


همقطاران لو رید در خلق این آلبوم عبارت بودند از:جان کِیل یک تروبادور همه فن حریف موسیقی کلاسیک که تحت تأثیر جان کیج و لامونت یانگ بود؛بانوی کوچک اندامی به نام مورین تاکر که درام را به سبک موسیقی قبایل و بدویان می نواخت و استرلینگ موریسونِ گیتاریست که می توانست نوازنده فرانک زپا یا گروهی سایکدلیک باشد.قطعات آلبوم ترکیبی بود از موضوعات و درونمایه های مختلف وبحث برانگیز  از نهیلیسم اجتماعی و تابوشکنی جنسی گرفته تا سادو مازوخیسم ،دراگ و پارانویای اشعار دلمر شوارتز به علاوه ترکیبی از نوآوری های تجربی موسیقایی.به عنوان مثال قطعه Heroin  در زمانی منتشر شد که افکار تیموتی لیری و فرهنگ مخدرپرستی هم ارز با صلح،عشق و سبکی از زندگی به حساب می آمدند.اما این ترانه¬ی بدون ساز باس  بیشتر نگرشی ناتورالیستی ، بیرحمانه و کلبی مسلک به این فرهنگ بود. به شلاق می مانست،شلاقی در حد زوزه آلن گینزبرگ یا اشعار رمبو و بودلر .تا بیایی و بجنبی بر سرت فرو آمده.بیان تجربه نوعی ماجراجویی هولناک بود درست مثل اینکه آدم در اعماق جنگلهای آفریقا گیر بیفتد و نداند که بعد از آن چه بر سرش می¬آید یا به کجا می رود. ووکال لو رید آخرزمانی بود،صدای ویولای الکتریکی جان کیل  در ترانه Heroin قطع و وصل سیلان خون به مغز موجودی در حال انحطاط را تداعی می کرد و جفت مناسبی برای ضربات بدوی درام مورین تاکر بود که به طپش های نامنظم قلب می مانستند .مثال دیگر قطعه Venus in Furs بود که ادای دین رمانتیک معاصری بود به داستان تابوشکنِ  «ونوس در پوستین خز» اثر لئوپولد فون زاخر-مازوخ 1 ،عشق نامتعارف و خودآزاری جنسی. پس نباید تعجب کرد که چرا این  آلبوم در زمان انتشارش در آمریکا مسأله ساز بوده است:یعنی چیزی در حد شعر زوزه آلن گینزبرگ ، داستان مدار رأس السرطان هنری میلر و تمام آثار جریان ساز.شاید نوشتن از اهمیت جایگاه این آلبوم بدون گوش دادن به آن کاری عبث باشد اما همین بس که ولوت آندرگراوند و نیکو به یکی از کتابهای مقدس موسیقی راک تبدیل شد ،در پیدایش سبک هایی همچون پانک،راک گوتیک،گرانژ،آلتر ناتیو و... بسیار موثر بود و الهامبخش چهره های شاخصی چون ایگی پاپ،دیوید بووی،پتی اسمیت،دیوید بایرن،راکسی میوزیک ،کیور،سونیک یوث،استروکس و بسیاری دیگر شد و مجله رلینگ استون آن را در رده سیزدهم فهرست منتشر شده  500 آلبوم موسیقی قرار داد.



گروه ولوت آندرگراوند تنها چهار آلبوم استودیویی منتشر کرد:سه آلبوم White Light/White Heat (1968)،ولوت آندرگراوند (1969) و Loaded (1970) که هریک آثاری کلیدی اند.فضای دو آلبوم نخست آمیزشی بود از موسیقی فولک و موسیقی تجربی ،ترکیب سادگی و دشواری و سکوت و وسرو صدا و سومی که ترانه هایی همچون Sweet Jane وRock & Roll  را داشت ،هم  تصویری  بود باطراوت  از قاعده طلایی حال را دریاب و هم  پیشدر آمدی بود بر نقاشی آقا و خانم کلارک و پرسی(1973)اثر دیوید هاکنی.با این حال هرچقدر می رفت که  جایگاه گروه تثبیت شود،به موازات آن اختلافات نیز بیشتر می شد.لو رید ابتدا با اندی وارهل به بن بست رسید.وارهل تهیه کننده آلبوم نخست گروه بود .او نخستین بار گروه را درکافه بیزار گرینیچ ویلج کشف کرد و روح موسیقی ولوت را همزاد هنرپاپ خود یافت و به قول لو رید:«اندی گفت : کاری  که ما در موسیقی  می کنیم همان کاری است که او در نقاشی ها،فیلمها و نوشته هایش می کند.» 2.با این حال وارهل سعی می کرد نفوذ خود را بر گروه حفظ کند.او یک سوپر مدل آلمانی  زیبا رو به نام نیکو را به عنوان عضو غیر رسمی به گروه اضافه کرد. نیکو پیشتر نقشی کوتاه در زندگی شیرین(1961-فدریکو فلینی)بازی کرده بود.او خواننده ای  حرفه ای نبود اما صدایش ترکیبی بود از زمختی صدای پسری نوجوان و لطافتی زنانه.وارهل اصرار داشت که لو رید همه ترانه ها را برای صدای نیکو بنویسد اما چنین نشد.با این حال برخی ترانه ها همچون All tomorrow Parties  که نمونه ای درخشان از ترکیب موسیقی شرقی و غربی است و صدای گیتار آن به نوای دیوان می ماند  و خنکی تکان دهنده و هیجان آوری دارد ،بدون صدای نیکو بی معنی است.




وارهل خود را همچون یک آفریننده یا مغناطیس  جذب کننده استعدادهای هنری نمی دید بلکه به قول خودش بیشتر «شبیه یک مداد تراش»3 بود  و البته مدادتراشی که گاه نوک مدادهایش را می شکست. او فیلمی  تجربی درباره گروه ساخت و در صدد بود گروه را به عضویت کارخانه هنری خود در آورد اما چنین نشد.لو رید در مصاحبه با مجله رلینگ استون در باره جدایی از وارهل چنین گفت:
«یک روز اندی نشست و شروع به صحبت کرد.و به من گفت :چه تصمیمی می خوای بگیری؟می خوای برای موزه ها و جشنواره های هنری ساز بزنی؟می خوای تو زمینه های دیگه کار کنی؟لو فکر نمی کنی بهتر باشه دربارش فکر کنی؟من هم در موردش فکر کردم و نا امیدش کردم....اندی آنقدر عصبانی شد که به من گفت:خائن!» 4 .
چنین بود که لو رید و ولوت آندرگراوند از زیر سایه وارهل خارج شدند.با این حال اختلاف لو رید با جان کیل نیز روز به روز بیشتر شد و حتی  چنین اختلاف نگرشی را می توان در ترانه The Gift یافت.این دو نگرش های خاص خود را  به اجرای ترانه ها ،موسیقی و شعر داشتند و همین به جدایی کیل از گروه در سال 1968 انجامید.دو سال بعد نیز لو رید به راه خود رفت و این امر به انحلال گروه منجر شد.
لو رید ،این یهودی متولدِ بروکلین ،در دوران فعالیت انفرادی اش هم آثاری درخشان خلق کرد و هم معمولی و متوسط.با این حال دو آلبوم Transformer(1972)و برلین(1973)به بهترین وجه بیانگر این نکته بودند که لو رید هنوز تمام نشده است.در آلبوم Transformer بالادِ پاپِ ارکستریِ   Perfect Day  آنقدر دلنشین و محبوب بود که بتواند سه دهه  بعد  التون جان،بونو،دیوید بووی،امیلو هریس و ... را به یک ضیافت بازخوانی بکشاند.این آلبوم ترانه Walk On the Wild Side را داشت که ترکیبی بود از گلم راک،فولک و جز که به آهستگی و با لحنی بی خیال و بی تفاوت از اقلیت های جنسی سخن می گفت.با این حال آلبوم برلین در حقیقت داستانی تلخ بود که ترانه The Kids را به عنوان نقطه عطف خود داشت.این ترانه شاید اکسپرسیونیستی ترین اثر لو رید باشد که در آن صدای خونسرد لو رید،تمهای فولک ،گزندگی لحن باب دیلن و نوای گیتار اسلاید  و نجوای فلوت ،بیرحمانه در کنار صدای گریه و زاری معصومانه کودکانی که از جدایی تا سرحدِ مرگ می ترسیدند، قرار گرفته بودند.
رید بیم و امیدها و جاه طلبی های خاص خودش را هم داشت.برخی از آلبومهای بعدی او با نقدهایی گزنده روبرو شدند اما او به راه خود می رفت.گاه در آلبومهایی چون Blue Mask به موسیقی روز سرکی می کشید و گاه در آلبوم  Metal Machine Music با آوانگاردیسمی غیرقابل هضم و بسیار تجربی سروکله می زد .او عکاسی می کرد،از دوستان واتسلاو هاول بود و گاه در فیلم هایی که دوست نویسنده اش پل اُستر می ساخت در نقش خودش بازی می کرد. لو رید موسیقی باب دیلن را تحسین می کرد ولی چندان به موسیقی بیتلها دلبستگی نداشت.او در کنسرت بزرگداشت سی امین سال فعالیت دیلن در نیویورک حاضر شد و ترانه مهجوری از دیلن را به نام Foot of Pride  با سبک و سیاق خودش بازخوانی کرد.لو رید در کنسرت جشن تولد پنجاه سالگی دوست و همقطار دیرینه اش دیوید بووی که درسال 1997 در نیویورک برگزار شد نیز شرکت کردسیاهپوش و خونسرد به روی صحنه آمد و بووی فریاد می زد:لووووووو و تماشاگران ابراز احساسات می کردند.حاصل کار محشر بود و از بهترین اجراهای آن شب و بووی در پایان او را شاه نیویورک لقب داد و بدرقه اش کرد.رید شیفته آثار ویلیام باروز،ویلیام فاکنر و هرمان ملویل نیز بود و البته ادگار آلن پو جایگاهی ممتاز در حیات هنری او داشت آنقدر که لو رید آلبومی را به نام غراب/The Raven  به آلن پو پیشکش کرد.این آلبومی متفاوت بود که در آن ویلم دافویِ بازیگر  شعر کِرمِ فاتح را خواند، اورنت کولمن ،سلطان موسیقی جز در آن ساکسیفون نواخت و دیوید بووی چند ترانه در آن اجرا کرد.واپسین پروژه لو رید ادامه جاه طلبانه آلبوم Metal Machine Music بود.اودر سال 2011 با همکاری گروه متالیکا آلبوم Lulu را منتشر کرد.این آلبوم خیلی ها را شگفت زده کرد؛از یک سو  طرفداران متالیکا را فراری داد و از سوی دیگر شیفتگان موسیقی  رید را نیز راضی نکرد.اما خوب این برای لو رید چالشی طبیعی بود یعنی چیزی مثل پرش از ارتفاع در سن هفتاد سالگی و درست مثل اینکه آلبان برگ نسخه هوی متال اپرای Lulu را اجرا کند.
چند روزی بود که ترانه هایش را مرور می کردم و به جایگاهش می اندیشیدم تا اینکه خبر درگذشت او را شنیدم.هفتاد و یک سال سن کمی نیست اما مرگ افراد تأثیرگذار در هر سنی غم انگیز است.او در صبح یکشنبه ای همچون یکشنبه دلگیرِ نوستالژیک ترانه   Sunday morning به خوابی هزاران ساله فرو رفت .می گویند که او در هنگام مرگ به درختان خیره شده بود و با دستانش حالت یکی از فرمهای هنر رزمی تایچی چوان را گرفته بود.گویی به دعوت فرشته سیاهپوشی پاسخ مثبت می داد که در سال 1967 و در قالب ترانه ای او را صدا می زد:اکنون شاعر آمریکایی و ونوس خزپوش نیز با  فرشته سیاهپوش همقطار بودند تا  از  سمتِ وحشی مسیر عبور کنند.

*منبع:مجله گلستانه،شماره 127،آذرماه 1392
 
1. Leopold  von Sacher-Masoch(1836-1895) نویسنده اتریشی که مازوخیسم برگرفته از نام اوست.
2. Victor Bockris & Gerard Malanga. Uptight: The Velvet Underground Story.Omnibus Press.2009.p 106.
 3.Ibid.p 219
4. David Fricke. Lou Reed: The Rolling Stone Interview. May 4, 1989

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد