حامد عزیزیان
اشاره:لوئیس آلن رید ترانه سرا،خواننده و نوازنده آمریکایی چندی پیش درگذشت.این نوشتار مروری است بر زندگی و کار او که چندی پیش در پرونده موسیقی مجله گلستانه(شماره 127)به چاپ رسید.
«جهان ترانه سرا و شاعری بس توانا را از دست داد و من رفیقِ مدرسه ایم را»-جان کیلهیجده-نوزده سالم بود که دو ترانه Waiting for The Man و Heroinاز گروه ولوت آندرگراوند راشنیدم.طبیعتاً انتظار قسمت کردن لذت و حیرت ناشی از کشف این نوع خاص موسیقی راک با دیگران آن هم در دورانی که معنای موسیقی راک مترادف با پینک فلوید و متالیکا بود-و شاید هنوز هم باشد-کاری اگر نه ابلهانه بلکه شاید بیهوده می نمود.با هر مصیبتی بود آلبوم ولوت آندرگراوند و نیکو (1967)را با سرعت اینترنت فوق لاکپشتی آن زمان گرفتم.نتیجه شگفتی محض،ادراک چیزی بس متفاوت و هولناک بود:صدای لرزان لو رید ،نوازندگی آشنایی زدا،طرح جلدی عجیب که تصویری از یک موز رسیده به قلم اندی وارهل بود و قطاری از اشعار ساختارگریز آلبومی دوجنسی را شکل می دادند .چطور می شود یک آلبوم اینقدر شاهکار باشد؟
همقطاران لو رید در خلق این آلبوم عبارت بودند از:جان کِیل یک تروبادور همه فن حریف موسیقی کلاسیک که تحت تأثیر جان کیج و لامونت یانگ بود؛بانوی کوچک اندامی به نام مورین تاکر که درام را به سبک موسیقی قبایل و بدویان می نواخت و استرلینگ موریسونِ گیتاریست که می توانست نوازنده فرانک زپا یا گروهی سایکدلیک باشد.قطعات آلبوم ترکیبی بود از موضوعات و درونمایه های مختلف وبحث برانگیز از نهیلیسم اجتماعی و تابوشکنی جنسی گرفته تا سادو مازوخیسم ،دراگ و پارانویای اشعار دلمر شوارتز به علاوه ترکیبی از نوآوری های تجربی موسیقایی.به عنوان مثال قطعه Heroin در زمانی منتشر شد که افکار تیموتی لیری و فرهنگ مخدرپرستی هم ارز با صلح،عشق و سبکی از زندگی به حساب می آمدند.اما این ترانه¬ی بدون ساز باس بیشتر نگرشی ناتورالیستی ، بیرحمانه و کلبی مسلک به این فرهنگ بود. به شلاق می مانست،شلاقی در حد زوزه آلن گینزبرگ یا اشعار رمبو و بودلر .تا بیایی و بجنبی بر سرت فرو آمده.بیان تجربه نوعی ماجراجویی هولناک بود درست مثل اینکه آدم در اعماق جنگلهای آفریقا گیر بیفتد و نداند که بعد از آن چه بر سرش می¬آید یا به کجا می رود. ووکال لو رید آخرزمانی بود،صدای ویولای الکتریکی جان کیل در ترانه Heroin قطع و وصل سیلان خون به مغز موجودی در حال انحطاط را تداعی می کرد و جفت مناسبی برای ضربات بدوی درام مورین تاکر بود که به طپش های نامنظم قلب می مانستند .مثال دیگر قطعه Venus in Furs بود که ادای دین رمانتیک معاصری بود به داستان تابوشکنِ «ونوس در پوستین خز» اثر لئوپولد فون زاخر-مازوخ 1 ،عشق نامتعارف و خودآزاری جنسی. پس نباید تعجب کرد که چرا این آلبوم در زمان انتشارش در آمریکا مسأله ساز بوده است:یعنی چیزی در حد شعر زوزه آلن گینزبرگ ، داستان مدار رأس السرطان هنری میلر و تمام آثار جریان ساز.شاید نوشتن از اهمیت جایگاه این آلبوم بدون گوش دادن به آن کاری عبث باشد اما همین بس که ولوت آندرگراوند و نیکو به یکی از کتابهای مقدس موسیقی راک تبدیل شد ،در پیدایش سبک هایی همچون پانک،راک گوتیک،گرانژ،آلتر ناتیو و... بسیار موثر بود و الهامبخش چهره های شاخصی چون ایگی پاپ،دیوید بووی،پتی اسمیت،دیوید بایرن،راکسی میوزیک ،کیور،سونیک یوث،استروکس و بسیاری دیگر شد و مجله رلینگ استون آن را در رده سیزدهم فهرست منتشر شده 500 آلبوم موسیقی قرار داد.
گروه ولوت آندرگراوند تنها چهار آلبوم استودیویی منتشر کرد:سه آلبوم White Light/White Heat (1968)،ولوت آندرگراوند (1969) و Loaded (1970) که هریک آثاری کلیدی اند.فضای دو آلبوم نخست آمیزشی بود از موسیقی فولک و موسیقی تجربی ،ترکیب سادگی و دشواری و سکوت و وسرو صدا و سومی که ترانه هایی همچون Sweet Jane وRock & Roll را داشت ،هم تصویری بود باطراوت از قاعده طلایی حال را دریاب و هم پیشدر آمدی بود بر نقاشی آقا و خانم کلارک و پرسی(1973)اثر دیوید هاکنی.با این حال هرچقدر می رفت که جایگاه گروه تثبیت شود،به موازات آن اختلافات نیز بیشتر می شد.لو رید ابتدا با اندی وارهل به بن بست رسید.وارهل تهیه کننده آلبوم نخست گروه بود .او نخستین بار گروه را درکافه بیزار گرینیچ ویلج کشف کرد و روح موسیقی ولوت را همزاد هنرپاپ خود یافت و به قول لو رید:«اندی گفت : کاری که ما در موسیقی می کنیم همان کاری است که او در نقاشی ها،فیلمها و نوشته هایش می کند.» 2.با این حال وارهل سعی می کرد نفوذ خود را بر گروه حفظ کند.او یک سوپر مدل آلمانی زیبا رو به نام نیکو را به عنوان عضو غیر رسمی به گروه اضافه کرد. نیکو پیشتر نقشی کوتاه در زندگی شیرین(1961-فدریکو فلینی)بازی کرده بود.او خواننده ای حرفه ای نبود اما صدایش ترکیبی بود از زمختی صدای پسری نوجوان و لطافتی زنانه.وارهل اصرار داشت که لو رید همه ترانه ها را برای صدای نیکو بنویسد اما چنین نشد.با این حال برخی ترانه ها همچون All tomorrow Parties که نمونه ای درخشان از ترکیب موسیقی شرقی و غربی است و صدای گیتار آن به نوای دیوان می ماند و خنکی تکان دهنده و هیجان آوری دارد ،بدون صدای نیکو بی معنی است.
*اشاره:
نیل گِیمن(متولد 1960) نویسنده نامدار انگلیسی و از چهره های شاخص ژانرهای ادبی فانتزی،علمی تخیلی و گوتیک پسامدرن است.برخی آثار او عبارتند از مرد شنی ،استارداست ،کورالاین و...که مورد استقبال مخاطبین عام و منتقدین قرار گرفته اند.گِیمن این متن را به لو رید پیشکش کرده و از تأثیر او بر زندگی و فعالیت ادبی خودش سخن گفته است. آنچه می خوانیدبرگردان این پیشکش است که در پرونده موسیقی مجله گلستانه (شماره 127) به چاپ رسید.
سعی می کنم اتفاقات را در ذهنم بازسازی کنم:در ابتدا این موسیقی او نبود که مرا به سوی خود کشاند .در سال 1974 زمانی که سیزده سالم بود مصاحبه لو رید با مجله NME را خواندم.عقاید،شخصیت،کنایه های زیرکانه خیابانی و انزجار از مصاحبه کننده.او در حال و هوای انتشار آلبوم Sally Can't Dance بود،حال خوشی داشت،موفقیت تجاری آلبوم بسیار بود و او در این آلبوم بیش از هرجای دیگر حرفه اش را دست می انداخت.می خواستم بدانم لو رید که بود و بنابراین تا می توانستم هرچه درمورد او وجود داشت خریدم یا به امانت گرفتم چون مصاحبه درباره داستان ها بود و داستان ها بودند که به ترانه تبدیل می شدند.
آوازهایی که لو رید می خواند درباره خاطیان یا افراد همیشه در حاشیه مانده بودند :آدمهایی که با اشاره به سکس دهانی در ترانه ای مثل Walk on the Wild Side(1972) از آنان یاد میشود و البته در پس آن مسأله مهمتر تغییر جنسیت بی دغدغه نهفته است ،شیوه ای که آلبوم Transformer ،فرهنگ در حال زایش هم-جنس خواهی را می گیرد و آن را به جریان اصلی تبدیل می کند.
*منبع:
The Guardian, Monday 28 October 2013
2. Brian Eno:( متولد 1948):آهنگساز و خواننده نامدار انگلیسی ، نوازنده گروه راکسی میوزیک و از چهره های شاخص موسیقی آمبینت،راک تجربی و موسیقی مینیمال.
[3] .William Gibson: (متولد 1948):نویسنده آمریکایی و از چهره های نامدار ادبیات پسامدرن .مبدع سبک سایبرپانک در کتاب نورومنسر.