ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
*ژان بودریار/ Jean Baudrillardتئوریسین و متفکر فرانسوی و از غولهای پست مدرنیسم در ۷۸ سالگی درگذشت.
*تکامل سه مرحله ای سیمولاکروم /Simulacrum(جعل یا وانموده یا تمثال) نخستین بار توسط او مطرح شد .به عقیده بودریار در عصر پست مدرنیسم سیمولاکروم فراواقعی شده است ذهنیت انسان جذب شبکه دیجیتالی می گرددو اراده حاکم مدل باینری یا دیجیتالی می باشد.و حیات فرهنگی درست نظیر زبان که تحت کنترل گرامر است،بر پایه کدهای متنوعی استوار است.مثلن مدل های لباس و زیبایی،ویدئوهای الفیه و شلفیه،روزنامه،تلویزیون و ... .رسانه پیام است و این به معنای مرگ پیام و رسانه است.
*از نظر بودریار هر چیزی به سایبرنتیک مبدل می شود.به کدینگ دوتایی(صفر-یک)این کدینگ نه بیانگر تفاوت،بلکه بیانگرنظام حداقل تفاوت است.(آری/نه-زن/مرد-سوسیالیسم/کاپیتالیسم)
*در مقاله ای به نام "جنگ خلیج(فارس)اتفاق نیفتاده است"وی مدعی است همه چیز تصنعی بوده و جنگی روی نداده است و فقط یک بازی ویدئویی بر پرده تلویزیون نمایان است.
*در کتاب آمریکا واقعیات را در آیینه عقب ماشین می بیند.واقعیاتی که در یک نقطه محو میشوند.وی آمریکا را به عنوان مرکز جهان نام می برد.پدیده ای پرآشوب،بدوی،مهیج،فراواقعی و زنده.
*از نظر بودریار فریفتگی و اغوا جریانی زنانه و مونث است.تعویق های ناتمام برای انجام عملیات جنسی و مصنوعی بودن فریفتگی زنانه. به این ترتیب مرگ سکس اعلام می شود.
*در گفتگویی با سیلور لوترنژه،بودریار می گوید:"واقعیت به معنی وضع عینی چیزها نیست.واقعیت نقطه ای است که نظریه در آنجا هیچ کاری از پیش نمی برد"
پانوشت:
برای مطالعه بیشتر در باب آثار بودریار مراجعه کنید به:
1-حقیقت و زیبایی/بابک احمدی/نشر مرکز
2-پست مدرنیسم/تالیف جیمز پاول-ترجمه حسینعلی نوذری/موسسه نظر
3-فوکو را فراموش کن،بودریار را فراموش کن/ترجمه:پیام یزدانجو/نشر مرکز
4-در سایه اکثریت های خاموش/ژان بودریار/ترجمه :پیام یزدانجو/نشر مرکز
5-آمریکا/ژان بودریار/ترجمه عرفان ثابتی/ققنوس
6-مجله گلستانه،شماره 62-بهمن 1383/ مقاله سیمولاکروم-نوشته علی اصغر قره باغی
درگذشت ژان عزیز را تسلیت عرض مینمائیم. باشد که روحش با سیدالشهدا محشور شود.
اما به جان خودم هیچ از این پست چیزی سر درنمیاره. خیلی اصطلاحپردازانه و مغلقگویانه بود.
اهاهاهاه الفیه و شلفیه. چه اسم استفراغآوری.
آقای دانیال من یک تذکر به جایی بدهم: شما آدرس وبلاگتان را در کامنت همیشه اشتباه وارد نموده و عدد زیبای ۶۱ را که بسی برای ما مقدس است وارد نمیکنید برای همین ما که کلیک میکنیم سر از ناکجا آباد در می آوریم.
*خدا همه ی دهه شصتیها را با علی محشور کند از بس بچه های خوبی بودن.این بازمانده را هم حفظ کند که اصلا همه چیز ماست.
شرمنده.حق با شماس.بگذارید به حساب آلزایمر زودرس
منم تعجب کردم وقتی دیدم تو کامنت نوشتی"راستی یادم رفت اسممو بنویسم" اما هیچی قبلش نبود.
شدیدا منتظر نظرت هستم تا جهل مان به نور ید بیضای نظرت جر بخورد.
حالا ایمیل یا هرچی.
..........................اعتراضیه ی باند های مافیای ادبی .............................
................................
می دانیم با تو ، شاعرانِ ایران از کجا آغاز کنیم این نمی شود را . با تو ، هم نسلان بی نسلم .
آنجا که امکان تشخیص تشخصِ ذات پر اذحام و پر ترافیکِ اطراف طلایه دارانِ به اصطلاح ادبی ، مبدل به بازگشتی مهیب با سرعتی وصف نا شدنی و بی نظیر ناممکن می شود ...
................................
راستی اگر توضیح بیشتری داری راجع به اون کنسرت paint the daytime black بده.من چیزی ازش پیدا نکردم و دیگه اینکه مگه خب اون آخرین کنسرت گروه بند نبوده؟ خودمونیم این حرف تو باعث شد من تمام دی وی دی رو زیرورو کنم ولی کسی چیزی در این رابطه نگفت.
مغسی بوکو فور یور اکسپلنیشن.
خدایا...رولینگ استون با بند...من روز و شب ندارم تا اونو گوش ندم.