شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

شاهراه ۶۱

علایق من (موسیقی ، ادبیات ،فلسفه ،سینما و ...)

چهره های محبوب من:جورجو دی کی ریکو

جورجو دی کی ریکو/Giorgio de Chirico

*این هنرمند نامدار ایتالیایی در 1888 در آتن یونان از خانواده ای ایتالیایی متولد شد و در همین شهر و سپس فلورانس و مونیخ به مطالعه و تحصیل هنر پرداخت.در مونیخ بود که وی تحت تاثیر افکار فردریش ویلهلم نیچه(۱۸۴۴-۱۹۰۰) فیلسوف آلمانی و آرنلد باکلین هنرمند سمبولیست قرار گرفت.

The Disquieting Muses
در 1910 دی کیریکو با پابلو پیکاسو نقاش نامدار اسپانیایی ،در پاریس آشنا شد و از دوستان گیوم آپولینر(1880-1918)،شاعر و ناقد ادبی نامدار فرانسوی و رهبر  آوان گارد هنری آن سالها قرار گرفت.در پاریس بود که کی ریکو نخستین آثار برجسته اش را خلق کرد،تصاویری که رویا گونه بوده و شهرها را بیابان وار به تصویر می کشیدند همچون  برج بزرگ(1913)،غرامت طالع بین(1913)و نیز ترکیب بندی های فانتزی و رمز آلودی چون پرتره خبررسان آپولینر(1914)، آواز عشق(1914).

Love Song
در 1917 در بیمارستان نظامی فرارا وی با کارلو کارا(1881-1966)-که از قضا نقاش هم بود- ملاقات کرد. این ملاقات سبب شکل گیری سبکی در نقاشی شد که اصطلاحن متافیزیکی(Metaphysical painting )نام گرفت،جنبشی که هر چند عمری کوتاه داشت ،اما از  مهمترین و اصیلترین جنبشهای هنر ایتالیایی در قرن بیستم بودو بر روی آثار نقاشان سوررئالیستی نظیر رنه مگریت(1898-1967)،ایو تانگی (۱۹۰۰-۱۹۵۵)و سالوادر دالی(۱۹۰۴-۱۹۸۹) تاثیر بسیاری گذاشت و تمامی آنها استادی کی ریکو را تصدیق کردند.

اما از اوایل دهه 1930 کی ریکو با توجه به علایق سرشارش به باستان شناسی و تاریخ به نوعی عنر قراردادی و نئوباروک و نقاشی اسبها،طبیعت بی جان و پرتره روی آورد و تمامی دستاوردهای هنری پیشین خویش را نفی کرد و به کار آکادمیک روی آورد که این امر سبب رنجش سوررئالیستها از وی شد.
وی در عرصه نویسندگی دو اثر به نامهای Hebdomeros و اتوبیوگرافی شخصییش به نام Memorie della mia vita  را به جای گذاشت .کی ریکو در 1978 در 90 سالگی درگذشت.

Portrait prémonitoire de Guillaume Apollinaire

**نقاشی کی ریکو نوعی حس نوستالژیک و غریب به من می دهد.ترکیب حیرت انگیز ناخودآگاه و رمز و تلفیق بانوعی خردگرایی و آگاهی که علامت مشخص آن ترکیبات رنگ زرد است ،سایه های بلند و سکوت و متروک بودن مکان و توقف زمان.پرتره ای که از نابغه بزرگ آپولینر آفریده و او را در سیمای رومی وار و غریب به تصویر کشیده گیرایی خاص و عجیبی دارد.سوژه ای که از 2000 سال پیش در هیات آپولینر بازگشته و البته با عینک آفتابی.معماری رم و یونان و فضای متروک کنونی آنها و وزش باد  در تصاویر مربوط به شهرها ،میوزهای(الهه) سرگردان و مضطرب ،ملاقات با قهرمانان اساطیری و البته ترکیب ناهمگون  خلسه وار و در عین حال تعدیل عجیب اشیاء راه را برای  آنچه که رئالیسم جادویی خوانده شد ،به خوبی گشود.

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:22 ق.ظ http://www.desolationrow.blogfa.com

ااا...کی از کیریکو نوشتی؟...خیلی عالیه.وای. سورپرایزینگ شدم .دیروز اومدم اون مطلب پیچیده پایینی رو بخونم این اینجا نبود.من عاشق کارای این آدمم.دیوانه وار...دیوانه وار.

مریم دوباره جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:28 ق.ظ

ضمن تحسین برای روشن کردن اذهان عمومی در باب توهم؟ تئوری توطئه (در پست پایین)و تسلیت به همگان(ر.ک. پست بالایی) باید آنکوغ بگویم که این پست حاضر شب خوشی را برای دیدگان ما رقم زده نمود و نکاتی تازه و جدید را ... نمود.

سعیدیوس شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:05 ب.ظ

من با همه‌ی هنر چرت مدرن مشکل دارم. پست‌مدرن و سوررئالیسم و پاپ‌آرت و بقیه‌ی مزخرفات. حالا فکر می‌کنم از تنگی صوباتمان باشد. هر چه هست همین است که هست.

ولی لوگو وبلاگت که تابلو نارسیس سالوادر دالیه

مریم یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:38 ق.ظ http://www.desolationrow.blogfa.com

همینو بگو.آی خوب جوابشو دادی...این جناب حتما دالی رو جزو مدرنا به حساب نمیاره.شاید فک میکنه داوینچی جزو پست مدرناس؟؟:دی
شایدم اصن اون کار دالی به نظرش کلاسیکه؟
*وای مردم از خنده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد